اگر به درستی هدفگذاری کنید، کارهای ناممکن، ممکن میشود
یکیاز اصول هدفگذاری درست این است که هدف باید واضح، شفافو قابل دستیابی باشد. بنابراین اهداف خود در زندگی را با توجه بهاین ویژگیها تعریف کنید. تعریف درست و اصولی هدف از دو جهت برای تقویت ارادهاهمیت دارد.
درصورتی که در زندگی برای خود اهدافی تعیین نکنیم، ناخودآگاه قدرت اراده ما کاهش مییابد.اراده مثل نیرویی است که یک تیر را به سمت مرکز هدف هدایت میکند. در صورتی کههدفی در کار نباشد، نیروی لازم برای هدایت تیر بیاستفاده و ناکارآمد باقی خواهدماند.
ازسوی دیگر اگر هدفی تعیین کنیم اما ویژگیهایی که گفتیم را نداشته باشد، باعثسردرگمی شما میشود. رفتن و نرسیدن، تلاش کردن و نتیجه نگرفتن، آن هم بدون اینکهدلیل را بدانید، یکی از عوامل از بین بردن اراده است. پس برای تقویت اراده، درزندگی هدفهای واضح و روشنی داشته باشید.
داشتنهدفهای بزرگ خیلی خوب است. اما برای رسیدن به اهداف بزرگ، باید یک سری اهدافمیانی هم تعریف کنید. وقتی به هر کدام از این اهدف میانی برسیم، انگیزهی بیشتریمیگیریم. دیدن نتیجهی تلاشی که کردهایم، باعث تقویت اراده ما میشود
شیرینترین و پرکاربردترین ضرب المثلهای فارسی و ایرانی (حرف ش) به همراه معنی ضرب المثل، داستان و طرز استفاده، و کاربرد آن در زندگی روزمره
· شال و کلاه کردن
آماده رفتن شدن.
· شاه میبخشه شیخعلی خان نمیبخشه
هنگامی بالادست یا صاحب حق چیزی را ببخشد اما زیر دست خساست کرده و از بخشیدن خودداری کند.
· شانه خالی کردن
از زیر کاری در رفتن و آن را به عهده نگرفتن.
· شاهنامه آخرش خوشه
باید منتظر نتیجه شد و آخر کار را دید و به پیروزیهای موقتی امیدوار نبود.
· شپش تو جیبش چارقاب میزنه
نهایت بیپولی و فقر.
شیرینترین و پرکاربردترین ضرب المثلهای فارسی و ایرانی (حرف س) به همراه معنی ضرب المثل، داستان و طرز استفاده، و کاربرد آن در زندگی روزمره
· سال به سال دریغ به پارسال
افسوس گذشته و اینکه هرسال از سال قبل بدتر است.
· سالی که نت از بهارش پیداست
چیز یا کار بد و نادرستی که آخر و نتیجه اش از همان اول معلوم باشد.
· سایه کسی را با تیر زدن
دشمنی و کینه بیش از حد نسبت به کسی داشتن.
· سبزی کسی را پاک کردن
نزد کسی چاپلوسی و مجیز گفتن، تملق گویی کسی به منظور خاصی.
· سبک سنگین کردن
درباره خوب و بد حرف یا کاری فکر کردن و سنجیدن.
· سبیلش آویزان شده
کسل و دمغ شدن به جهت ناکام ماندن و کنف و نامید شدن.
شیرینترین و پرکاربردترین ضرب المثلهای فارسی و ایرانی (حرف ز) به همراه معنی ضرب المثل، داستان و طرز استفاده، و کاربرد آن در زندگی روزمره
· زاغ سیاه کسی را چوب زدن
تعقیب کردن و زیر نظر داشتن کسی. تعقیبش و تجسّس و احوال کسی را کردن.
· زبان به دهان گرفتن
ساکت شدن و حرف نزدن.
· زبانت را گاز بگیر
امر به حرف نزدن به کسی که حرف نامربوطی مثل توهین مقدسات یا نفوس بد بر زبان جاری کرده باشد.
· زبان خر را خلج میداند
هر کس زبان مثل خود را بهتر میفهمد و با آن آشناتر و راحتتر است.
· زبان خوش مار را از سوراخ بیرون میکشد
اشاره به تأثیر خوش زبانی و بکار بردن الفاظ نیکو پسندیده.
آشنايي من و افسانه خيلي اتفاقي بود. او که خانواده اي مستضعف و محروم دارد صادقانه دلبسته حرف هاي احساسي ام شد و ما با قول و قرار ازدواج ۳ ماه رابطه تلفني داشتيم.
در اين مدت دوستم وسوسه ام مي کرد که اين دختر بيچاره را به محلي خلوت بکشانم و سرش کلاه بگذارم. با اين که نمي خواستم در اين حد مرتکب گناه بشوم اما تحت تاثير حرف هاي تحريک آميز دوستم نقشه اي کشيديم و دختر بيچاره را به بهانه گفت وگو و تصميم گيري براي ازدواج به خانه باغ کشاندم.
دختر نوجوان در چنگ ما گرفتار شده بود و راه گريزي نداشت. او اشک مي ريخت و التماس مي کرد رهايش کنيم
کلمات میتوانند ذهن فرزندانتان را تغییر دهند. یاد بگیرید بهترین کلمات را استفاده کنید.
پدر یا مادر بودن یکی از سختترین و در عینحال معنادارترین کارهاست. متاسفانه، تصورات متداول در مورد طریقه بزرگ کردن بچههایی مسئولیتپذیر ممکن است منجر به ارتباط نادرست و بیتاثیر شود. بعضی والدین از روشهای اجازه دادن استفاده میکنند که زبان مستقل و حس تاثیرگذاری را از او میگیرد. بعضی والدین هم بیش از اندازه در اجازه دادنها آسان میگیرند تاجایی که کودک محدودیت و کنترل فردی را یاد نمیگیرد. تحقیقات نشان میدهد که هر دوی این روشها در توانایی کودک برای تعدیل احساسات خود و ایجاد روابط سالم در بزرگسالی اخلال ایجاد میکند. بهترین روش تربیتی روشی عادلانه و محترمانه است که هدف آن به جای تسلیم کودک، یادگیری او باشد. شنیدن و احترام گذاشتن به احساسات کودک، دادن حق انتخاب به او و ایجاد محدودیتهای مشخص و عادلانه درمورد رفتارهای غیرقابلقبول، تعادلی سالم ایجاد میکند. در این مقاله به شما آموزش میدهیم چطور از روشهای بیاثر و بینتیجه برای ارتباط با فرزندانتان اجتناب کنید.
شیرینترین و پرکاربردترین ضرب المثلهای فارسی و ایرانی (حرف غ) به همراه معنی ضرب المثل، داستان و طرز استفاده، و کاربرد آن در زندگی روزمره
· غاز چراندن
نهایت بیکاری.
· غزل خداحافظی خواندن
به دو معنی:
1- پایان عمر و دم مرگ.
2- جدایی و یا قهر و کنارهگیری و قطع مراوِده.
· غسل میکنم غسل پشه، میخواد بشه میخواد نشه
تطهیر و شستشو و کار سطحی و ناقص و سرسری.
شیرینترین و پرکاربردترین ضرب المثلهای فارسی و ایرانی (حرف ع) به همراه معنی ضرب المثل، داستان و طرز استفاده، و کاربرد آن در زندگی روزمره
· عاقبت جوینده یابنده بود
هر که جویای هر چه باشد بالاخره آن را بدست خواهد آورد زیرا هیچ چیز در برابر همت و تلاش و پشتکار انسان غیر ممکن و دست نیافتنی نیست.
· عاقلان دانند
به دو معنی:
1- به کسی میگویند که عیب و بدنامی خود را روی دیگری بگذارد و برعکس حرف بزند.
2- حرف کسی که از چیزی سر در نمیآورد.
داستان کودکانه از گلستان سعدی داستانی است که در آن متن از گلستان سعدی به زبان ساده نوشته شده و اغلب بازآفرینی حکایتی از گلستان سعدی برای کودکان بوده که واژگان دشوار آن ترجمه شدهاند.
سرویس فرهنگ و هنر–
گلستان سعدی نمونهای درخشان از ادبیات تعلیمی است و عموماً زیباترین حکایتهای کوتاه و پندآموز فارسی از این کتاب نقل میشوند. از دیرباز منتخب بهترین حکایت ها از گلستان سعدی جزو اولین منابعی بود که خواندن و نوشتن را از روی آن به کودکان آموزش میدادند. از لحاظ محتوا هنوز هم حکایات شیرین سعدی شیرازی برای کودکان مناسب هستند اما از لحاظ دستوری آنها را باید به صورت داستان کوتاه برای کودکان رواننویسی نمود؛ چراکه جملهبندی حکایتهای گلستان با وجود شیوا بودن، به گونهای است که فهم آنها برای کودکان امروزی دشواریهایی دارد. در ادامه مطلب داستانهایی از گلستان سعدی به زبان ساده بازنویسی شدهاند و اصل حکایت را نیز در ادامه هرکدام برای شما نقل کردهایم
مردی چشمدرد گرفت. برای درمان پیش دامپزشک رفت. دامپزشک دارویی را که برای درمان چشم الاغها استفاده میکرد، توی چشم مرد ریخت. مرد کور شد.
آن مرد از دست دامپزشک به قاضی شهر شکایت کرد که این شخص چیزی را که در چشم الاغها میریخت در چشم من ریخت و من کور شدم.
قاضی گفت: دامپزشک گناهی ندارد، چون اگر تو الاغ نبودی، برای معالجه نزد دامپزشک نمیرفتی و پیش طبیب کاردان میرفتی.
هیچ وقت از بدی اوضاع خودم و سختیهای زندگی ناله و شکایت نمیکردم بجز وقتی که پایم مانده بود و پول نداشتم که کفش بخرم.
دلتنگ و ناراحت به مسجد جامع شهر کوفه رفتم. یک نفر را در آنجا دیدم که پا نداشت. خدا را شکر کردم و دیگر از بیکفش بودن ناله و شکایت نکردم.
اصل حکایت: هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم
مرغ بریان به چشم مردم سیر
کمتر از برگ تره بر خوان است
وان که را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است
در کشور مصر دو شاهزاده زندگی میکردند. یکی از آنها به دنبال تحصیل علم و دانش رفت و شاهزاده دیگر مال و ثروت جمع کرد. در نهایت یکی از آنها بزرگترین دانشمند زمان خودش و دومی ثروتمندترین آدم در مصر شد.
برادر ثروتمند به برادر دانشمند گفت: من پادشاه شدم، اما تو هنوز فقیر هستی.
برادر دانشمند گفت: من باید خدا را شکر کنم؛ زیرا علم به دست آوردم و علم از پیامبران به جا مانده است. اما تو ثروت و پادشاهی پیدا کردی که میراث انسانهای بد مثل فرعون و هامان است.
درباره این سایت